سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سارا - خدا،انسان،باطن،عشق
[ و مردمى را در مرگ یکى از آنان تعزیت گفت و فرمود : ] این کار نه با شما آغاز گردید ، و نه بر شما به پایان خواهد رسید . این رفیق شما به سفر مى‏رفت کنون او را در یکى از سفرهایش بشمارید ، اگر نزد شما بازگشت چه خوب و گرنه شما روى بدو مى‏آرید . [نهج البلاغه]
 
   
 

نویسنده:  سارا  جمعه 86/4/22  ساعت 1:18 عصر .

 

      گنجشک و خدا

 روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: "می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد. " و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود " با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست. "

گنجشک گفت: " لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: " ماری در لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی. "گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود. "

خدا گفت: " و بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. "

اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.

 

                                                                  پایان

 

هیچ وقت

            هیچ چیز و هیچ کس را

                                        بی جواب نگذار!!!

 

جواب سلام را با علیک بده،

جواب تشکر را با تواضع،

جواب کینه را با گذشت،

جواب بی مهری را با محبت،

جواب ترس را با جرات،

جواب دروغ را با راستی،

جواب دشمنی را با دوستی،

جواب زشتی را به زیبایی،

جواب توهم را به روشنی،

جواب خشم را با صبوری،

جواب سرد را به گرمی،

جواب نامردی را با مردانگی،

جواب همدلی را با رازداری،

جواب پشتکار را با تشویق،

جواب اعتماد را بی ریا،

جواب بی تفاوتی را با التفات،

جواب یکرنگی را با اطمینان،

جواب مسوولیت را با وجدان،

جواب  حسادت را با اغماض،

جواب خواهش را بی غرور،

جواب دورنگی را با خلوص،

جواب بی ادب را با سکوت،

جواب نگاه مهربان را با لبخند،

جواب لبخند را با خنده،

جواب دلمرده را با امید،

جواب منتظر را با نوید،

جواب گناه را با بخشش،

و جواب عشق چیست جز عشق؟

 

همیشه جواب های، هوی نیست. جواب خوبی را با خوبی بده، جواب بدی را هم با خوبی بده. هیچ وقت جواب سر بالا نده. هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار.مطمئن باش هر جوابی که بدهی " یه روزی، یه جوری، یه جایی"  به تو باز می گردد.

 

"واقعا در جواب هر کلام یه سخن دلنشین و زیبا بگویید."

شاد باشید و شادی و خنده تان را به دوستان و خانواده هدیه کنید.


 
 

ییک گل رز()


   
 

نویسنده:  سارا  پنج شنبه 86/4/14  ساعت 8:32 عصر .

 

                                             " به نام او، که او هست ما هستیم " 

 

 

در لحظات پر شور کودکی مادر بر روی  سینه تو خوابم  آرزوست.

 

ای  قبله گاه  پاک و مقدس اگر رسم  بوسه  به  پایت  آرزوست.

 

 

  فقط یک مادر ...

 ... می داند چه وقت در حال تقلب کردن هستی.

 ... می تواند همراه پست آغوشی گرم بفرستد.

 ... می تواند هنگام پرواز، بال بال زنان مشغول تعمیرات همه چیز شود.

 ... می تواند از گروهی آفراد متفاوت، خانواده تشکیل دهد.

 ... از پنجره با فریادی از ته گلو صدایت کند در حالی که آن چه را که جا گذاشتی ای تکان دهد.

 ... به تو حقیقت را می گوید، هر چند دانستنش آزارت دهد.

 ... همواره گوش به زنگ است.

 ... می تواند از چشم های کودکش همه چیز را بفهمد.

 ... می تواند زیر باران زمستانی در حالی که دستان کوچک یخ زده ای را می فشرد مشغول تماشای مدافعی گل زن ،   د یک مسابقه فوتبال باشد.

 

  خاطرات کودکی

-  به یاد می آورم زمانی را که با جوراب های سفید از مدرسه به سوی خانه می دویدم درحالی که کیف مدرسه را در دست می چرخاندم و به روزی که گذشته بود، فکر می کردم. در انتظار یافتن نان و کره ای و شیرینی کشمشی تو.

 

-    به یاد می آورم عطر فضای خانه  و رایحه ای را که همه ی بچه ها در شامه نگاه می دارند، درست مانند یک سگ نوزاد.

-         تو ا به یاد می آورم در آشپزخانه، با پیش بند رنگارنگت در انتظار تمام حرفهایی که قرار است برایت بازگویم...

  و حالا ما این جاییم،بانوی سال خورده ی زیبایی و دیگری که چهل و اندی سال را سپری کرده است، هر دو نشسته در نشیمن مشغول نوشیدن چای، با کیف های پر از خرید، آویزان بر دسته ی صندلی، در حال تبادل خبرهای تازه ی این هفته. برای هر ببینده ای چیزی نیست جز دو سر با موهای پنبه ای ولی برای ما یعنی سال ها تفاهم و خاطرات زیبا.

جوراب های سفید...

 

سال هایی که مادر و دختر رادست خوش تغییر کرده، اما هرگز آن ها را از هم دور نکرده است : یک ارتباط همیشگی برای تمام دوران زندگی.

 

عشق حقیقی خداست، بعد خداست که موجوداتی  مثل خود می آفرینه، پدر و مادر...ما هممون یک روز پدر و مادریم . پس باید اول خدای بزرگ رو شکر کنیم بخاطر یه همچین نعمت  های بزرگی که ما عطا کرده بعد از او کمک بخواهیم تا کمکمان کند تا در را عشق اگر قدم گذاشتیم خودش یاری دهنده مان باشد.

                         

                                       عشق واقعی : خدا ، پدر ، مادر

 

تولد بانوی بزرگ حضرت فاطمه (س) ، مادرمان را به تمامی دوستان عزیزم تبریک عرض می کنم.

همچنین به مادر خوب و مهربان خودم.تبریک می گم.

 

 

         " مادر جان تا در نگاهت خورشید پاک مهربانی است نتوان گریست.

 

                                                                                دوستت دارم دختر تو"

 

خوب امروز به جز روز مادر روز تولد خودمه من روز تولد حضرت فاطمه به دنیا اومدم ، البته بگم روز تولد من 18 دی هستش ولی روز تولد حضرت فاطمه بوده. خوشحالم که این سعادت رو داشتم و یه همچین روز بزرگی به دنیا اومدم. امروز هیچکس تولدم رو بهم تبریک نگفت ولی خودم به خودم تبریک می گم.

 

و دیگر دوستانی که امروز تولدشونه بهشون تبریک می گم امیدوارم همیشه سلامت و خوش باشن.

 

شاد باشید و تا می توانید بخندید تا دنیا بهتون بخنده، شادی و خندتون رو به دوستان و خانواده هدیه کنید.

 

 

 

 

 

 

 


 
 

ییک گل رز()


   
 

نویسنده:  سارا  شنبه 86/3/26  ساعت 2:27 عصر .

 

 

من شاهکار هستی ام

 

من که هستم؟

من اشرف مخلوقاتم. من انسانم. آدمی.

همان که گفته اند:

                رسد  آدمی  به  جایی  که  به  جز خدا نبیند

                 بنگر  که  تا  چه  حد  است  نشان  آدمیت

من یک انسان جذاب،لایق، زیبا و با هوشم.

جذابم زیرا همیشه به دنبال خوبی افرادم و نه عیب های آن ها و افراد را به خاطر عیب هایشان سرزنش نمی کنم و آن ها مرا دوست دارند.

لایقم زیرا هر مسوولیتی را که به عهده بگیرم می توانم به انجام برسانم. زیرا خداوند مرا لایق خلقت دانست و پس از خلقت مرا لایق ستایش دانست.بنابر این من هم خود را لایق ستایش می دانم و خود را می ستایم.

باهوشم زیرا در هر موقعیت چندین راه را پیدا کرده و بهترین آن ها را انتخاب می کنم .زیبایم زیرا درونم زیباست. این لباسی که بر تن دارم چه زیباست و چه زشت مال من نیست. آن چیزی که مال من است درونم قرار دارد و آن هم زیباست من سالمم و قوای بدنی و ذهنم خوب کار می کند.

من انسانی هستم که می توانم هر ماشینی را به کاراندازم  و آن ماشین را تحت فرمان خویش در آوردم. حتی ماشین زمان را. من کسی هستم که مهر و محبت بی من معنا ندارد.

در میان جمجمه سرم بزرگ ترین معجزه آفرینش یعنی مغز قرار دارد.اندامی که داری دوازده میلیارد سلول است و هر فکری را می تواند درون خود بپروراند. من خودم را از صمیم قلب دوست دارم. حتی از اسمم، پوششم و زیبایی بی نظیرم، بی اندازه لذت می برم. من کسی هستم که خداوند وقتی مرا آفرید به خود گفت:

تبارک الله.

من خودم را مستحق هر کاری می دانم.

این دنیا برای من است. نه من برای دنیا. دنیا این جاست تا مرا کامل کند و نه من دنیا را، پس سعی می کنم بیشتر به آن چیزی که مال من است توجه کنم.

این را می دانم که وقتی از خدا چیزی می خواهم و به من می دهد آن چیز، چیز خوبی است، وقتی به من می گوید صبر کن چیز بهتری به من می دهد و وقتی می گوید نه، می دانم که بهترین ها را برایم آماده کرده.

من انرژی بی پایانی در بدن خود دارم که اگر آن را در چشمان خود متمرکز کنم می توانم با یک نگاه دنیا را زیر و رو کنم.

                   من شاهکار هستی هستم .

                               سارا

یک نوشته قشنگ و دلنشین، از یه وبلاگ نوشتم...نوشته اش خیلی زیباست...با دقت بخوانید.

 اگر...

- ... واگر یکروز بیخبر بازگشت،به او چه بگویم؟

- بگو که من تا دم مرگ همچنان در انتظار او بودم.

- و اگر من را نشناسد و باز از من چیزهای تازه بپرسد...؟

- با او حرف بزن مثل خواهر درد و دل کن،شاید در دل خود رنج می برد ومن شاید آنی نبودم برایش برای همین سراغ همدردی می گیرد.

- و اگر بپرسد توکجا هستی، به او چه جواب بدهم؟

- این حلقه طلای مرا بدو بده، اما هیچ پاسخی مگوی.

- و...اگر باز پرسید او کجاست ،چه بگویم...؟

- بگو: منتظرت بود با قلب پر از امید و لب مرگ بود که از  آمدنت اشک ریخت و گریه کرد...آن لحظه بود که نور آمدنت در دلش خاموش شد...

همیشه هر لحظه به انتظارت هستم ...حتی اگر در کنارم باشی...

                             دوستت دارم     

 

اسم وبلاگی که من این نوشته رو برای شما از روی اون نوشتم

 Hediyehvasahar.persianblog.com.www

 خوب اینم از این آپ جدید. آخیش دارم یه نفس راحت می کشم از دست این امتحانات.آخریشم دادم راحت راحت شدم.

امیدوارم همه همه با موفقیت به پایان برسونیم تا تابستون خوبی داشته باشیم.

            آخ جوووووووووووونمی تابستون

تا به حال اینقدر از مدرسه بدم نیومده بود که الانه حدود دو سال که بدم می یاد. ولی خوب رشته ام رو خیلی خیلی دوسش دارم وبا علاقه دنبالش می کنم. بخاطر همین خیلی به دور و برم به محیط مدرسه توجه نمی کنم.

چندتا پند زیبا

(( تلاش برای خشنود سازی همه آدم ها کلید شکست هاست.

تنها راه داشتن دوست این است که خود یک دوست باشید.

هیچ چیز ارزشمندی بدون شور و اشتیاق به دست نمی آید.))

 

 

  

 

 

 


 
 

ییک گل رز()


   
 

نویسنده:  سارا  سه شنبه 86/3/1  ساعت 6:32 عصر .

 

 

                           « به نام خدا ، کانون کمال مطلق »  

دو ماهت در پس ابر گریبان

به همراه شعاعی در طلوعند!

                       کبوترهای عرشند

                                      دو الماس درشتد

خریداران  عالم را صدا کن

     بلور خوش تراشم

            دو ساق روشن تر

                دو شمع آسمانی

                   دو آویز بلور است

                      دو خط نقره فام کهکشان است

                         دو آئینه است پیش روی مهتاب

                            دو رشته رود نور است

مرا چنین ابر دامن را از این ساق

شب ما را پر از مهتاب ها کن

شبانگاهان که نور نقره ی ماه

فرو با رد به البرز

شکوه و روشنی بخشد به هر باغ

بلورین پیکرت را

میان بستری سرخ و پرندین

سپس با حالت ناز!

چه موج نور، شعر قامتت را

به بستر آشنا کن!

چه قوئی چابک و مست      به آب چشمه ای روشن رها کن.

        امیدم!               در آن غوغای نور و مستی و شور

           توانم!            که یاس قامتت بر گل غنوده

                             و دست قادر عشق و جوانی

                           عروس خواب از چشمت ربوده

 

گل اندام خود را تشنه مگذار  

                                  اگر پروانه خواهی یاد ما کن

چو گل بشتاب همراه نسیمی

                                 بیا در غرفه ی من

به آهنگ پرندین

 

                        منو شب زنده دار منتظر را

                                                        

                                                          صدا کن!

مرا کز عشق بر آتش نشاندی

 

                                            صدا کن.

مرا کز تاب گیسو

به بیتایی کشاندی

                

                                            صدا کن.

مرا کز شوق یک شب با تو بودن

بسا شب زهر تنهایی چشاندی

 

                                            صدا کن!

                                            صدا کن!!

                                            صدا کن!!! 

 

 


 
 

ییک گل رز()


<      1   2   3      

 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 
 


کلبه من
 

ایمیل

 
 
 

پیوندهای روزانه
 

تعداد گل رز
 

تعداد گل رز امروز
 

تعداد گل رز دیروز
 

درباره خودم
سارا - خدا،انسان،باطن،عشق  

لوگوی خودم
سارا - خدا،انسان،باطن،عشق  
 

لوگوی دوستان

friend

تعقل و تفکر
راهنما
علی لهراسبی بهترین خواننده نسل جوان
sorahi


حضور و غیاب
 

فهرست موضوعی یادداشت ها
 

آرشیو
 

اشتراک
 

جستجو

در متن یادداشت و پیام